معنی دومین انفجار
حل جدول
سریالی از نادر مقدس
فارسی به عربی
عربی به فارسی
وزش , سوز , باد , دم , جریان هوایا بخار , صدای شیپور , بادزدگی , انفجار , صدای انفجار , صدای ترکیدن , ترکاندن , سوزاندن , قطاری , پشت سر هم , جوش , فوران , بیرون ریزی , سروصدا , هیاهو , غرش , فحاشی , تهدید
واژه پیشنهادی
نادر مقدس
لغت نامه دهخدا
انفجار. [اِ ف ِ] (ع مص) سپید گردیدن آخر شب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روشن گردیدن بامداد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). روشن شدن صبح. (از اقرب الموارد). || رسیدن بلاها ازهر سو. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روان شدن آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن جرجانی). بدرآمدن آب. (غیاث اللغات) (آنندراج). شاریده شدن آب. (مصادر زوزنی). خروج آب از منبع خود. (تفسیر ابوالفتوح رازی). || جوانمردی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کرم و جوانمردی کردن. (از اقرب الموارد). || روان شدن ریم از دنبل. (غیاث اللغات) (آنندراج). انفجار قرحه، سر بازکردن ریش. (یادداشت مؤلف). شکافته شدن. باز شدن سرچیزی (مانند دمل). || ترکیدن بمب و مانندآن. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح طب) تفرق اتصال در وسط ورید. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
دومین
دومین. [دُ وُ] (ص نسبی، اِ) دویمین. (ناظم الاطباء). دومی. که در مرتبه ٔ دوم قرار دارد. (یادداشت مؤلف):
چندانکه نگه می کنم ای رشک پری
بار دومین ز اولین خوبتری.
سعدی.
و رجوع به دوم و دومی شود.
فرهنگ واژههای فارسی سره
پکش، پکیدن، تراکش، ترکش، ترکیدن
کلمات بیگانه به فارسی
پکیدن - پکش
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترکیدن، جوشش، غلیان، فوران، شکافتن
فارسی به انگلیسی
Blast, Blowup, Burst, Detonation, Explosion, Fulmination, Outburst, Shot
فرهنگ فارسی هوشیار
سپید گردیدن آخر شب، روشن شدن صبح، رسیدن بلاها از هر سو، ترکیدن بمب
فارسی به ایتالیایی
esplosione
فارسی به آلمانی
Ausbruch
فرهنگ عمید
(شیمی) واکنش شیمیایی بسیار سریع که ضمن آن مقادیر زیادی گاز و گرما تولید میشود،
[قدیمی] روان شدن آب،
[قدیمی] شکافته شدن،
[قدیمی] سپیدهدم شدن،
معادل ابجد
445